من و انکارِ شراب! این چه حکایت باشد؟غالباً این قَدَرَم عقل و کِفایت باشدتا به غایت رهِ میخانه نمیدانستمور نه مستوری ما تا به چه غایت باشدزاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیازتا تو را خود ز میان با که عنایت باشدزاهد ار راه به رندی نَبَرَد معذور استعشق کاریست که موقوف هدایت باشدمن که شبها رهِ تقوا زدهام با دف و چنگاین زمان سر به ره آرم چه حکایت باشد؟بندهٔ پیرِ مغانم که ز جهلم بِرَهانْدپیرِ ما هر چه کُنَد عینِ عنایت باشددوش از این غصه نَخُفتَم که رفیقی میگفتحافظ ار مست بُوَد جایِ شکایت باشد بخوانید, ...ادامه مطلب
عمریست تا به راه غمت رو نهادهایمروی و ریای خلق به یک سو نهادهایمطاق و رواق مدرسه و قال و قیل علمدر راه جام و ساقی مه رو نهادهایمهم جان بدان دو نرگس جادو سپردهایمهم دل بدان دو سنبل هندو نهادهایمعم, ...ادامه مطلب